ایام در فراق تو بگذشت و سالها، بابا نشست منتظرت کنج خانه ای🌹
یعقوب وار دیده به راه تو دوخت تا، شاید بیاورند بَرَش یک نشانه ای🌹
افسوس از «کریم رضایی» خبر نشد، مادر نداشت طاقت هجران بیشتر🌹
با شوق دل پدر سویشان رهسپار شد، وصلی دوباره می رسد و عاشقانه ای
🌹🌹🌹🌹🌹
