غزل ماه گمشده 🥀
خبرگزاری دل در مسیر انکار است 🥀
حدیث گم شدن ماه! این چه اظهار است🥀
در آن کشاکش بهت و هجوم بی خبری🥀
سکوت و همهمه با دور کند تکرار است🥀
خبرنگار!، خبر!، بالگرد! باران!، مِه!🥀
زبان لکنت اخبار، در کلنجار است🥀
به جستجوی مَه گمشده، شکسته دلان🥀
هزار چشم شدند و نتیجه غمبار است🥀
عروج روح بلندت، شکوه غیرت شد🥀
حماسه ها ز پی انتشار آثار است🥀
تو در نهایت مظلومیت، قوی بودی🥀
مخالف تو هم، اینک زبان به اقرار است🥀
تو خار چشم حسودان این چمن بودی🥀
چه کینه ها ز تو در قلبشان تلمبار است🥀
پس از تو خط نفاق و نفوذ رسوا شد 🥀
کسی که بغض تو دارد ذلیل و بیمار است🥀
هماره راه تو جاری است در بسیط زمان🥀
به جانشینی تو، چون تویی سزاوار است 🥀
شهید بودی و اینک شهید تر شده ای🥀
خدای عشق، تو را خوانده و خریدار است🥀
تو راضیا” بقضائک شدی، رضا(ع) جان هم🌹
به بر گرفت تو را، روز وصل دلدار است
🌹🌹🌹🌹🌹
التماس دعا: میثم(ایرج) نجفی زاد
مثنوی: مزد خدمت تقدیم به روح بلند شهدای خدمت 🥀
گاه گاهی در دلم انگار آشوبی بپاست🥀 گاه نجوا می کند گاهی پر از رنج و بلاست🥀
روزگار ما عجب چون اسبِ سرکَش می شود🥀 خاک هر دم تشنهی خون سیاوَش می شود🥀
زخمِ هابیل است گویا سر زده از بیکران🥀 چیست این اندوهِ بر دل نوحه دارد بی امان🥀
این همه عاشق کشی تا کی؟ کجا سر می شود؟🥀 تا به کی این داغها بر دل مکرّر می شود؟🥀
امتحانی بود این هم گرچه سخت و دردناک🥀 جامه صبر ار چه شد زین حزن و ماتم چاک چاک 🥀
باز هم اردیبهشتی ریخت در خرداد ما🥀 چیست راز خفته در پیوست این رخدادها🥀
داغ آتش، زخم خنجر، تیر، درمان می شود🥀 زخم دل، زخم زبان، همواره بریان می شود🥀
باز هم جز روسیاهی نیست سهم گمرهان🥀 نیست آیینِ شرف در حدّ و فهم گمرهان🥀
آیه های ناب قرآن عبرت است ای عاقلان🥀 هر که را در دل مرض باشد بیفزاید بر آن🥀
گاه نادانی بسی فخر است بی بنیاد را🥀 از نفهمیدن چه می فهمند ذلّت خوارها؟🥀
جمع اضدادند گاهی در زبان و در عمل🥀 در نفاقی آشکارند این تبار پر دغل 🥀
دشمنان گاهی شرف دارند بر خنّاس ها! 🥀 زانکه می دانند قدر و قیمت الماس را 🥀
نفی حق، نفی شرف ،نفی فضیلت کارشان🥀 کیستند اینان خدایا! چیست در افکارشان🥀
انقلاب ما سرآغاز و مسیرش روشن است🥀 دین حق را امّتش از جان و دل چون جوشن است🥀
یک به یک مُردند بدخواهان و این نهضت بپاست🥀 مرگ با عزّت از آن مردار بودن ها جداست🥀
گفت عاشق شو نمی ارزد جهان بی عشق دوست🥀 عشق یا دیوانگی بگزین سرانجامش نکوست🥀
صدق دل، صدق سخن، کردار نیکت، زنده کرد🥀 خون پاکت، وسعت اندیشه را تابنده کرد🥀
بالگردت سوخت امّا آسمانی تر شدی🥀 از میان ابر و مِه طیّاری دیگر شدی🥀
مادری بودی تو هم چون حاج قاسم سوختی🥀 با نشان خاتم و انگشترت افروختی🥀
ملت بیدار ما در عهد و پیمان با وفاست🥀 با شهادت زنده هستیم و همین رمز بقاست🥀
جامه ی خدمت هر آنکس کرد بر تن عاشق است🥀 عاشق ار کس نیست بی شک بنده ای نا لایق است🥀
خستگی هم خسته بود از سخت کوشی های تو🥀 صبر هم حیران حلم و پرده پوشی های تو🥀
حُسن خُلقت می نمود از اهل عالم دلبری🥀 شام میلادش رضا(ع) جان هم تو را شد مشتری🥀
مزد خدمت را گرفتی از کف سلطان عشق🥀 در برش ماوا گزیدی و شدی مهمان عشق🥀
جمعتان جمع است اینک در جوار اهلبیت (ع)🥀 زنده هستید ای شهیدان در کنار اهلبیت(ع)🥀
التماس دعا: میثم نجفی🌹🌹🌹🌹🌹
